چکیده:
آکوئیناس قدیس، از جمله فلاسفه برجسته اواخر قرون وسطی است که بیش از هر فیلسوف الهی دیگر در سده بیستم مورد توجه قرار گرفته است؛ اما در هیچ یک از این پژوهشها تلاش نشده، تا طراحیصحنه نمایشهای قرون وسطایی را با آراء او تطبیق دهند؛ تا از این رهگذر دریابند؛ آیا اندیشه آکوئینی تاثیری بر عناصر زیباشناسانه و بصری نمایشهای قرون وسطایی داشته است یا خیر. آکوئیناس، زیبایی را در عناصر مجزا جستجو میکرد و هر جزء را بخشی از یک کمال لایتناهی میدانست. طراحیصحنه نمایشهای عبادی نیز از قطعاتی برخوردار بودند که در عین کمال، از نقص "جداماندگی" رنج میبردند.این نوشتار، تلاش دارد ضمن کاوش در اندیشه و فلسفه زیباشناسانه قرون وسطی و آراء آکوئیناس، به تطبیق این آراء با طراحیصحنه نمایشهای عبادی انتهای قرون وسطی بپردازد. پژوهش بنیادین حاضر بر اساس آثار آکوئیناس و منابع مکتوبی که درباره نوشتهها و اندیشههای او نوشته شده شکل گرفته است.
Thomas Aquinas is the one philosopher among these middle-age philosophers who has attracted most attention from twentieth century researchers and scholars, hence the devotion of numerous essays, researches and texts to his thought. Nevertheless, no research known to the author has read scenic design of late middle-ages in the light of Aquinas’s philosophical thought in order to investigate whether his thought has had any impact on the visual elements of middle-age theatre and performance arts or not.Saint Aquinas sought beauty in various elements. Aquinas brought three elements - Integritas, Consonantia, Claritas – under the unifying concept of absolute perfection. In other words, he considered each element as part of infinite perfection. All this, while scenic design or stage design during the middle-ages – along with Gothic architecture – were made up of parts which despite their perfection, suffered from the defect of “detachedness”. As a result, visual elements could reach unity only if juxtaposed beside one another; in this way they could account for divinely concepts.The present research takes as its point of departure, an investigation of the aesthetics of the middle-ages and especially the aesthetics of Thomas Aquinas so that it becomes possible to compare Aquinas’s thoughts on aesthetic matters with scenic design of religious theatre pieces of late middle-ages. Towards its end, the present research considers the impact of Aquinas’s thoughts on the formation of some aspects of Renaissance aesthetics.
خلاصه ماشینی:
پژوهش های علم و دین ، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی دوفصل نامۀ علمی (مقالۀ علمی- پژوهشی)، سال یازدهم ، شمارة اول ، بهار و تابستان ١٣٩٩، ١٤٧ – ١٧٠ فلسفۀ توماس آکوئیناس قدیس و تأثیر آن بر طراحی صحنۀ نمایش های اواخر عصر میانه پیام فروتن یکتا * چکیده آکوئیناس قدیس ، از جمله فلاسفه برجسته اواخـر قـرون وسـطی اسـت کـه بـیش از هـر فیلسوف الهی دیگر در سده بیستم مورد توجه قرار گرفته اسـت ؛ امـا در هـیچ یـک از ایـن پژوهش ها تلاش نشده ، تا طراحیصحنه نمایش هـای قـرون وسـطایی را بـا آراء او تطبیـق دهند؛ تا از این رهگذر دریابند؛ آیا اندیشه آکوئینی تاثیری بر عناصـر زیباشناسـانه و بصـری نمایش های قرون وسطایی داشـته اسـت یـا خیـر.
از جمله منتقدان سرسخت هنر و تئاتر ابتدای قرون وسطی، میتوان بـه چهـره شاخصـی نظیر ترتولیان (Tertullian) (٢٤٠ – ١٥٥) اشاره کرد که در آثار خود تاکیـد مـیکنـد؛ "بـت - پرستی، تنها عبارت از ستایش نقش خدایان مشـرکان نیسـت ، بلکـه در تمـام صـورت هـای هنری، که مقصدشان تجسم اشیاء خاکی اسـت ، وجـود دارد" (مـددپور، ١٣٩٠: ٦١).
(378 در چنین شرایطی، اگرچه هنرهای نمایشی همچنان با مولفه های مسـیحی بسـیار آمیختـه بود، اما به جهت عقل گرایی فلسفه مسیحی اواخر قرون وسطی، تحولات هنری قـرون ١٢ و ١٣ میلادی، نویدبخش دوران طلایی تئاتر رنسانس شد.
همان طور که پیش از این عنوان شد، یکی از عمـارت هـای اصـلی کـه در نمـایش هـای عبادی قرون وسطی از آن به کرات استفاده میشد، عمارت بهشت و دوزخ بود.