چکیده:
بنمایۀ دنیا یکی از مهمترین تصویرهای کانونی در آثار ناصرخسرو است. تجارب خاص، گستره دانش و رسالت اجتماعی شاعر ، سبب شده است تا تامل درباره جهان و انسان در مرکز اندیشه و هنر او قرار بگیرد. ناصرخسرو گاه از دیدگاه حکمی به جهان نگریسته و از آفرینش، مراتب هستی، عقل و نفس کلی، جایگاه آسمان و زمین، تاثیر افلاک بر جهان فرودین و آفرینش انسان سخن گفته است. در سطحی دیگر جهان محسوس را نکوهش کرده و آن را دشمن انسان دانسته است. سیمای مثبت جهان به عنوان جایگاه اندوختن توشه سفر و دهلیز رهایی، سطح دیگری از برخورد او با جهان است. مساله اصلی این پژوهش بررسی و تحلیل کلان تصویر دنیا در آثار ناصرخسرو است که تنها در شعر او بیش از ۷۰۰ بار طرح شده و نقد آن علاوه بر تبیین شیوه منحصر به فرد تصویرآفرینی وی، نقش مهمی در شناخت ذهنیت و جهان بینی او دارد.
The theme of the world is one the most important central images in
Nasser Khosro’s works that can be analyzed in two philosophical and
emotional spheres. In the philosophical sphere he looks into the world
as a sage who thinks and speaks about the hierarchy of the existence,
the human position therein and their relations. In the emotional sphere,
he takes the role of a considerate teacher and preacher who reveals the
world’s inherent nature through creating negative images, and warns
the human against it. The main purpose of this study which is
descriptive-analytic in its approach, is to investigate and analyze these
two spheres of the central world images in Nasser Khosro’s works and
to determine his dualistic view of the world in regards to artistic
images. The poet’s particular experience, the breadth ofhis knowledge
and his social vocation are the main background of the central world
images in Nasser Khosro’s works. Examining various and numerous
clusters of the world’s mega image in his works in addition to
displaying his particular style in creating images, plays a pivotal role
in discovering Nasser Khosro’s mentality and ideology.
خلاصه ماشینی:
تصاویر دنیا در آثار ناصرخسرو در دو ساحت حکمی و عاطفی قابل بررسی است ؛ در سـاحت حکمـی او بـه عنوان حکیمی متفکر به دنیا مینگرد و دربارٔە سلسله مراتب هستی و جایگاه انسان و جهان و نسـبت آنهـا سخن میگوید.
مسألۀ بنیادین این تحقیق ، بررسی و تحلیل کم و کیف کلان تصویر دنیا در آثار ناصرخسرو و توجه به خوشه های اصلی آن است .
برای رسیدن به این خواست ، آثار منثور و دیـوان شـاعر بـه دقت بررسی شده و ابعاد تصویر دنیا در دو ساحت اصلی تصویرهای حکمی و تصویرهای عاطفی دسته بندی و تحلیل شده است .
٢. پیشینۀ تحقیق تا کنون در برخی از پژوهش ها به باورهای جهان شناختی اسماعیلیه و ناصرخسرو پرداختـه شـده است ؛ فرهـاد دفتـری در بخشـی از کتـاب تـاریخ و عقایـد اسـماعیلیه ، مبـاحثی را دربـارة آرای جهان شناختی اسماعیلیه و سرچشمه های این عقاید طـرح کـرده اسـت (دفتـری ، ١٣٨٦: ٢٦٩ ـ ٢٨٣).
فاطمه حیدری در مقاله ای با عنوان «عالم صغیر و عالم کبیر در آثار منثـور ناصرخسـرو» بـا اسـتناد بـه برخی منابع دینی و حکمی ، این نکته را در آثار منثور شاعر بررسی کرده اسـت (حیـدری ، ١٣٩٠: ١١٩ ـ ١٤٤).
جایگـاه دنیـا در مراتـب آفـرینش ، جهـان بـرین و فرودین ، عالم صغیر و کبیر، کتاب آفرینش ، زمان و دنیـا بـه مثابـۀ نردبـان سـعادت ، مهـم تـرین زمینه های خلق تصویرهای حکمی و جهان شناختی در آثار ناصرخسرو به شمار مـی آیـد.
انسان «غایت زایش های عالم » (١٣٨٤: ١٥)، شریفترین بخش طبیعت (ابویعقوب سجسـتانی ، ١٣٢٧: ٤٨) و پادشاه جهان است (ناصرخسرو، ١٣٦٣: ١١١؛ همو، ١٣٨٤: ١٠٠؛ همو، ١٣٩٠: ١٠٢).