چکیده:
شیخیه باقریه منسوب به میرزا محمد باقر همدانی جندقی هماکنون در برخی از مناطق مرکزی ایران پیروانی دارد؛ و با این وجود از عقاید و دیدگاهها و آثار این گروه، منابع مکتوبِ زیادی در دسترس نیست. پژوهش حاضر به نقد و بررسی آرای کلامی مکتب شیخیه باقریه، با استفاده از روش توصیفی، تحلیلی و اسنادی میپردازد. ازجمله یافتههای پژوهش آن است که میرزا محمدباقر همدانی، در روش پیرو مشرب اخباریگری با تفاسیر خاص شیح احمد احسایی و سید کاظم رشتی است و اندیشههای حاج محمد کریمخان کرمانی را پذیرفته است اما در مسئله ناطق واحد شیعی بهشدت مخالف شیخیه کرمان است و حتی آنها را در این باب تکفیر میکند.این مکتب، در مسئله معاد قائل به بدن اصلی شده است که در روز قیامت بدن اصلی محشور میشود و بدن عارضی از بین میرود و همچنین معراج پیامبر اسلام(ص) را به صورت روحانی پذیرفته است .مکتب شیخیه باقریه آل محمد را واسطه فیض خدا در آفرینش جهان میداند و معتقدند که ائمه اطهار نه آنکه محل مشیت خدا باشند، بلکه عین مشیت و اراده او هستند و دلیل این امر را معصوم بودن اهلبیت میدانند. این دیدگاه یکی از عوامل غلوآمیز دانستن شیخیه و تکفیر آنها دانسته شده است. ادعای شیخیه در باب رکن رابع و ناطق واحد یکی از زمینههای مهم زایش بابیت و بهائیت از درون اندیشه شیخیه است. شیخیه باقریه با رد نظریه ناطق واحد شیخیه کرمان و برائت از بابیت و بهائیت، راه خود را تا حدودی از سایر شیخیه جدا کرده است.
خلاصه ماشینی:
از جمله يافته هاي پژوهش آن است که ميرزا محمدباقر همداني، در روش پيرو مشرب اخباريگري با تفاسير خاص شيح احمد احسايي و سيدکاظم رشتي است و انديشه هاي حاج محمد کريم خان کرماني را پذيرفته است ؛ اما در مسئله ناطق واحد شيعي به شدت مخالف شيخيه کرمان است و حتي آن ها را در اين باب تکفير ميکند.
از اين رو به نظر ميرسد دليل اصلي اين اتفاقات رخ داده در شهر همدان ، آن است که وقتي ميرزا محمدباقر همداني در شهر همدان مستقر شد، به تبليغ و ترويج عقايد اين مکتب پرداخت و به مرور زمان اين تبليغات بيشتر شد تا آن که به دليل تفاوت ديدگاه ها در زمينه اصول دين و فروعات ، بين شيخيه باقريه و شيعيان ٥٢ اختلاف افتاد و از طرف ديگر، اوضاع اجتماعي در دوران مشروطه باعث هرج و مرج شده بود؛ 52 بنابراين ، بين دو گروه درگيريهاي دامنه داري به وجود آمد.
بدن انسان در معاد در توضيح ديدگاه شيخيه درباره معاد چنين اظهار شده است که انسان دو جسم و جسد دارد ّ که جسد اول از عناصر چهارگانه (آب ، خاک، آتش و هوا) ترکيب شده است و هيچ گونه لذت و رنج و طاعت و معصيت به او منتهي نميشود، جزو حقيقت آدم نيست و موقع مرگ هرکدام تجزيه و از هم جدا و به اصل خود بر مي گردند؛ اما جسد دوم ، جسدي است که باقي خواهند ماند و از عناصر هورقليايي است که در جسد ظاهري پنهان است و اين جسد مرکب روح است و در قيامت انسان با همين جسد دوم که هورقليايي باشد، بازخواهد گشت و حساب پس خواهد داد (همداني، بيتا- ج :١٩٢).