چکیده:
هدف:پژوهش حاضر با هدف مطالعه رشد نظریه ذهن در کودکان ناشنوا و بررسی تأثیر روش ارتباطی بر این رشد انجام شد.علاوه بر آن،تأثیر استفاده از ابزار کمتر کلامی بر عملکرد کودکان ناشنوا در تکالیف باور کاذب مورد بررسی قرار گرفت.روش:با ترتیب دادن یک طرح پژوهشی تحولی از نوع مقطعی و همچنین یک طرح پژوهشی علی مقایسهای و با انتخاب 200 کودک در سه گروه ناشنوای دارای والدین شنوا،ناشنوای دارای والدین ناشنوا و شنوا که 18-3 سال سن داشتند،به بررسی رشد نظریه ذهن پرداخته شد.از تکالیف باور کاذب اریج(کلامی)و تکلیف تغییر مکان(کمتر کلامی)برای ارزیابی توانایی آزمودنیها در نظریه ذهن استفاده شد.یافتهها:نتایج نشان دادند که کودکان ناشنوای نسل اول؛یعنی آنهایی که دارای والدین شنوا هستند،در مقایسه با کودکان شنوا تأخیر شدیدی در رسیدن به نظریه ذهن دارند،اما تأخیر کودکان ناشنوای که دارای والدین ناشنوا هستند و زبان اشاره را به صورت طبیعی از والدین خود فرا گرفتهاند،در رسیدن به نظریه ذهن از تأخیر کودکان ناشنوای دارای والدین شنوا به مراتب کمتر است.کودکان ناشنوای دارای والدین ناشنوا،برخلاف کودکان ناشنوای دارای والدین شنوا،با افزایش سن تأخیر در نظریه ذهن را به صورت کامل جبران میکردند.سن میانگین رسیدن به نظریه ذهن در کودکان ناشنوای دارای والدین ناشنوا و کودکان شنوا،به ترتیب 0؛11،6؛7؛4(سال؛ماه)بود همچنین کمتر کلامی بودن تکلیف باور کاذب نیز تأثیر معنی داری بر پاسخهای کودکان،اعم از شنوا و ناشنوا نداشت.نتیجهگیری:پژوهش حاضر نشان داد ناشنوایی، تأخیری جدی در رشد نظریه ذهن ایجاد میکند،عدم فراگیری زبان اشاره در سن طبیعی زبان آموزی،میتواند به وجود آورند این نقص باشد.زبان اشاره با فراهم کردن امکان تعامل کودک باو والدینش،شناخت وی را از حالات ذهنی و بازنمایی ذهنی که از پیش نیازهای نظریه سازی ذهنی هستند،امکان پذیر میسازد.
Objective: The ability to perceive that people have mental states such as thoughts، tendencies and beliefs، which might be different from ours or the fact، is known as the theory of mind. The present research aimed to study the development of theory of mind in deaf children، regarding the impacts of communication modes utilized by the parents، due to their hearing condition. It also studied the impacts of a low verbal false belief task (using a mute movie) in comparison with verbal tasks on deaf children’s performance in theory of mind، considering their limitations in receptive language.
Method: The study was accomplished through a cross- sectional، developmental research design. The sample comprised 200 hearing and deaf children، the former with hearing parents and the latter with hearing/deaf parents، whose age ranged 3-18 years.
Results: The results revealed that the deaf children of the first generation - i.e.، those who have hearing parents، are intensively delayed in achieving the theory of mind، as compared with hearing children. However، the delay of the second generation deaf children - i.e.، the deaf children with deaf parents in theory of mind development is considerably less than that of the first generation deaf children. The deaf children of deaf parents completely compensated for their delay in achieving theory of mind as they grew up. The average age of theory of mind development in hearing، the first، and the second generation deaf children were 4;6 ، 11;0 and 7;6 (years- months) respectively. The low verbal false belief tasks left no significant impact on children’s responses، regardless of their hearing condition.
Conclusion: This research indicated that deafness brings about a substantial delay in development of theory of mind in deaf children. Lack of sign language acquisition in its critical period may cause such delay. As a communication mode، sign language facilitates interaction between the child and caregivers; enabling him/her to achieve information about mental states and mental representation، which، serve as prerequisites of theory of mind.
خلاصه ماشینی:
سن میانگین رسیدن به نظریه ذهن در کودکان ناشنوای دارای والدین ناشنوا و کودکان شنوا،به ترتیب 0؛11،6؛7؛4(سال؛ماه)بود همچنین کمتر کلامی بودن تکلیف باور کاذب نیز تأثیر معنی داری بر پاسخهای کودکان،اعم از شنوا و ناشنوا نداشت.
راسل و همکاران(8991)نیز در پژوهش خود بر روی 23 کودک 11؛61-9؛4 (سال؛ماه)اسکاتلندی که مبتلا به ناشنوایی شدید و عمیق بودند،نشان دادند که به ترتیب تنها 01 و 6 درصد کودکان ناشنوا با میانگین سنی 11؛01 و 5؛51(سال؛ماه) قادر به دادن پاسخ صحیح به تکلیف تغییر مکان هستند.
پس آیا کودکان ناشنوا با تأخیر به نظریه ذهن میرسند؟و آیا عملکرد ناشنوایان نسل اول با عملکرد ناشنوایان نسل دوم؛یعنی ناشنوایانی که به واسطه داشتن والدین ناشنوا،زبان اشاره را به صورت طبیعی از آنها فرا گرفتهاند در این زمینه متفاوت است؟ آیا با توجه به محدودیتهای کودکان ناشنوا در زبان دریافتی،استفاده از یک نسخه کمتر کلامی،تکلیف باور کاذب در مقایسه با نسخههای رایج کلامی میتواند در پاسخ گویی کودکان ناشنوا تأثیری داشته باشد؟آیا کودکان ناشنوا در صورت داشتن تأخیر در رشد نظریه ذهن،در سنین بالاتر این تأخیر را جبران میکنند؟ پاسخ به سؤالات موارد فوق از جمله اهداف پژوهش حاضر بودند،علاوه بر آن به جهت آنکه تا به حال بررسی جامعی روی رشد نظریه ذهن در کودکان شنوای ایرانی انجام نشده بود،به جهت فراهم ساختن امکان مقایسه عملکرد کودکان شنوای ایرانی با کودکان سایر کشورها و همچنین مقایسه کودکان ناشنوا با کودکان شنوا،رشد نظریه ذهن در کودکان شنوای ایرانی نیز مورد بررسی قرار گرفت.