چکیده:
پژوهش حاضر، اثربخشی آموزش مهارتهای حل مسئله در کاهش افسردگی و کارآمد ساختن شیوه های مقابله نوجوانان 15 تا 18 ساله را مورد وارسی قرار می دهد. برای تعیین تأثیر این روش (آموزش مهارتهای حل مسئله)در درمان افسردگی، از طرح پیش آموزش و پس آزمون با گروه گواه استفاده شد. از بین 1400 دانش آموز، 300 نفر به صورت تصادفی انتخاب و سایه افسردگی بک روی انها اجرا گردید. سپس 30 نفر از کسانی که در این مقیاس حداقل نمره 17 را کسب کرده بودند، انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جایگزین شدند و اندازه گیری متغیرهای وابسته (میزان افسردگی و مهارتهای مقابله ای) برای هر دو گروه در یک زمان و تحت یک شرایط صورت گرفت. در واقع گروه آزمایش تحت کاربندی متغیر مستقل (آموزش مهارت های حل مسئله) قرار گرفت و گروه گواه تحت کاربندی خاصی قرار نگرفت. برای تجزیه و تحلیل داده ها، ابتدا نمره تفاوت پیش آزمون و پس آزمون هر یک از آزمودنیهای دو گروه محاسبه و سپس برای مقایسه میانگینهای نمرات هر یک از متغیرهای وابسته، از آزمون آماری t گروههای مستقل به صورت جداگانه استفاده شد. یافته ها بیانگر این بود که گروه ازمایش که از آموزش مهارتهای حل مسئله سود جسته بودند، نسبت به گروه گواه، کاهش در افسردگی و کارائی در مهارتهای مقابله ای(0.001>p) را نشان دادند. بنابراین می توان نتیجه گرفت که آموزش مهارتهای حل مسئله می تواند به عنوان مداخله سودمندی در جهت تعدیل افسردگی و استفاده از شیوه های مقابله ای مؤثر (مسئله دار) باشد.
خلاصه ماشینی:
"سپس 30 نفر ازکسانی که در این مقیاس حداقل نمرۀ 17 را کسب کرده بودند،انتخاب و به صورتتصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جایگزین شدند و اندازهگیری متغیرهای وابسته(میزان افسردگی و مهارتهای مقابلهای)برای هر دو گروه در یک زمان و تحت یکشرایط صورت گرفت.
بر این اساس،روش آموزشی-درمانی مورد مطالعه(آموزش مهارتهای حل مسئله)دراین پژوهش در هر حطیه(پیشگیری اولیه و ثانویه)تأمین استقلال و عدم وابستگی را محوربرنامههای خود قرار میدهد که این ویژگی با توجه به محدودیتهای دارو درمانی برایکودکان و نوجوانان و مشکلات موجود در مصرف دارو و عوارض احتمالی جسمی وروانی مصرف آن توسط کودکان و نوجوانان در مراحل رشد،میتواند در تجهیز آنها به مهارتهای مقابلهای مؤثر مورد نیاز از یکسو و درمان آنها به خصوص در زمینۀ افسردگیاز سوی دیگر از اهمیت خاصی برخوردار باشد.
موس و بیلینگز(1982 به نقل از کازدین،1990)،وجود مهارتهای حل مسئله را همچونسپری در مقابل رویدادهای منفی تلقی میکنند و از اینرو هاتون و همکاران(1990)،معتقدند که هدف نهایی در درمان افسردگی به کمک آموزش مهارتهای حل مسئله،تجهیز افراد به یک روش مؤثر برای مقابله با مشکلات بعدی است.
با توجه به مبانی موجود،پژوهش حاضر به آزمون نقش آموزش مهارتهای حل مسئلهدر کارآمد نمودن شیوههای مقابلهای پرداخت و با توجه به یافتههای اشاره شده قبلی،مشخص شد که آزمودنیهای گروه آزمایش که از آموزش مهارتهای حل مسئله سودجسته بودند نسبت به گروه گواه که از این آزمایش محروم بودند،در شرایط قبل ازآموزش(پیش آزمون)دو گروه از لحاظ مهارتهای مقابلهای تفاوتی نداشتند و بیشتر آنها ازشیوههای مقابلهای هیجانمدار استفاده میکردند.
62-597,78,ygolohcysP yparehT evitengoC dna,setats evitceffa,ytiliba gnivlos-melborp,lasiarppa-fleS.
cnI nalliMcM fo noisiviD fo sserP eerF :smotpmys evisserped dna,gnivlos-melborp tnerruc,sserts efiK.
57-847-42 ygolohysP fo dna gnilesnuoC fo lanruoJ,stnecseloda ladicius ni gnivlos-melborp laicoS."