چکیده:
روششناسی پویاییشناسی سیستم با ادعای شناخت ساختار اصلی تعیینکنندة رفتارهای اجتماعی، اقتصادی و فنی، پژوهشگران حوزههای مختلفی را به سوی خود جلب کرده است.بیتردید، مبانی فلسفی و نظری پویاییشناسی سیستم یا همان پیشفرضهای آن، در نحوه اجرای فرایند مدلسازی برای تبیین و سناریوسازی مسائل مختلف، نقش مهمی ایفا خواهد کرد؛ به گونهای که ممکن است فرایند مدلسازی و خروجی آن با مبانی مختلف، تغییر کند و با انتظارات مدلساز از این روششناسی، در تناقض افتد.با توجه به اینکه مبانی نظری پویاییهای سیستم، از ابتدا، به خوبی تبیین نشده در این مقاله بر آنیم پس از مروری گذرا بر نظرات مطروح و بیان علت پراکندگی آنها، به تبیینی جامع از مبانی فلسفی پویاییهای سیستم برسیم.بدین منظور در رویکردی استقرایی (جزء به کل)، به بررسی مبانی فلسفی مدلهایی که تاکنون با این روش طراحی شده است پرداختیم. خروجی استفاده از این رویکرد، طبقهبندی مدلهای پویاییشناسی سیستم بر اساس مبانی فلسفی حاکم بر آنها بود. بر اساس این طبقهبندی میتوان ادعا کرد که رویکردهای متعددی به عنوان مبانی فلسفی مطالعات پویاییشناسی سیستم وجود دارد و پیشنهاد نویسندگان برای این عنوان، کثرتگرایی تلفیقی است که بنا بر نوع مسئله مورد نظر، پارادایم خاصی در فرایند مدلسازی حاکم خواهد بود.
خلاصه ماشینی:
"براساس این طبقهبندی میتوان ادعا کرد که رویکردهای متعددی به عنوان مبانی فلسفی مطالعات پویاییشناسی سیستم وجود دارد و پیشنهاد نویسندگان برای این عنوان،کثرتگرایی تلفیقی است که بنا بر نوع مسئله مورد نظر،پارادایم خاصی در فرایند مدلسازی حاکم خواهد بود.
آنها علاوه بر بررسی اجمالی مبانی فلسفی مدلهای بیش از9300 اثر-درباره مطالعات پویاییشناسی سیستم که شامل مقالاتی از دهه 1950 میلادی تا سال 2009 بود-با الهام از مقاله پرویت33 (2006)،مبانی فلسفی پیشنهاد شده وی را از پویاییهای سیتم،تکمیل کردند(سطح مفهومی)و پس از بیان و تفصیل ویژگیهای طبقات،مثالهایی تجربی،متناسب با طبقات،شناختند(سطح تجربی)که برای نمونه،از هر طبقه،یک مورد ذکر شده است.
جریان مدلسازی به عنوان یادگیری صرف(که در آن رویکردهای مدلسازی را برای مذاکره باز در گروهها و در ارتباط با قدرت،ایدئولوژی و جبر،گروهبندی می کنند)،بخشی از پویاییشناسی کیفی(مانند (Liddell\and Powell,2004 &)(QPID) (Howard et al,2005) 56و موارد خاصی از پویاییشناسی سیستم(که بر توسعه عدالت، دموکراسی و کمک به محرومان تمرکز دارد،در این گونه قرار میگیرد.
مثلا،اگر تمام متغیرهای موجود در مسئله،قابلیت کمی شدن دارد و مدل ما میتواند بر واقعیت تطابق کامل داشته باشد،مدل ما باید همخوانی نسبیای با ویژگیهای طبقه پویاییشناسی اثباتگرای سیستم داشته باشد اما اگر عینیت مسئله کمی مورد مناقشه واقع شد و متغیرها و مدلهای کیفی نیز برای مدلسازی نیاز باشد و به این نتیجه برسیم که مدل مسئله نمیتواند بر واقعیت،تطابق کامل داشته باشد،پارادایم غالب،فرااثباتگرایی خواهد بود."